بهترینها

بهترینها را دانلود کنید


محمد........دلشکسته.........همینه

             

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دلم شکسته ببینید

    

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:دل,شکسته,عکس, | موضوع: <-PostCategory-> |

بخاطر تو

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:عشق,تنها, | موضوع: <-PostCategory-> |

داستان عاشقونه بخونید فقط اشک نریزید

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده  بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه  و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای عشنگی بود  sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش  

دوستدار تو (م/د))

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

 

 

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟         خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟         آغاز کسی باش که پایان تو باشد

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خاطرات نویسنده

 

مرا اینگونه باور کن..

کمی تنها کمی بی کس کمی از یادها رفته خدا هم ترک ما کرده....

خدا دیگر کجا رفته؟نمی دانم مرا ایا گناهی است که شاید هم جرم آن غریبی و جدایی است.....؟

مرا اینگونه باور کن......

              

یه سال دیگه هم گذشت ...

اما من هنوز همونم همون دلشکسته ای که عالم و ادم بهش میگن خسته دلتنگ ...

روزام عجیب میگذرن اونقدر با سرعت که حتی برای خودم هم عجیبه

هنوزم تنها گرمی زندگیم فنجون قهوست ..

هنوزم تنها امیدم یاد و خاطراته و حسرت ...

خیلی وقته که فقط برای گفتن چند خط درد و دل میام اینجا

روزام رو بی هیچ هدف خاطی میگذرونم

دلم سخت گرفته

اون روزی که این وب رو زدم هیچ فکرشم نمیکردم کارش به سال و ماه بکشه

یه زمانی اینجا تنها پناهگاهم بود اما حالا حتی این پناهگاه رو هم ندارم

خیلی دارم اذیت میشم این روحم داره نابود میشه

این روزا تنها ارزوم خواب بدون بیداریه

دلتنگ بچگیامم ... اخ خدا جون خیلی دارم عذاب میکشم دارم بی صدا میمیرم

دیگه جاذبه زمینم نمیتونه منو رو این زمین لعنتی نگه داره

روزای تلخ و شیرینی داشتم اما حالا روزام هیچ مزه ای نداره البته بیشتر وقتا شوری اشک

هام یه مزه بهش میده

هیچ وقت تا به این اندازه تنها نبودم ...

نه درس نه عشق نه سرگرمی نه خانواده نه رفیق نه یه دلخوشی

من دیونه شدم .. )):

صدام در نمیاد به هیچ کس هیچی نمیگم اما داغون شدم

صدای گریه هام رو کسی نشنیده بغض هام رو کسی ندیده اما دیوار های اتاقم شاهد تک تک

اینا بودن ....

این روزا فقط یه چیزی میتونه ارومم کنه که اونم محاله

ارامش من الان خودش ناارومه تلاشمو میکنم حد اقل اون اروم بشه منم تو دلم یه لبخنی

بزنم و بگم اینا همش به خاطر اینه که نمیتونم حرفام رو بگم اینجوری بهت نشون میدم

اما تو اینارو نمیبینی ...

دلم از همه عالم و ادم گرفته ....

خدایا هیچ بنده ات رو تنهاش نذار از ما که بریدی میدونم صدام به گوشت نمیرسه ...

اما بدون من خیلی دلتنگتم ...

تنها ترین تنها منم

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:خاطرات,عشق,شکست, | موضوع: <-PostCategory-> |

تقدیم به بهترین.........

 

یک نفر هست که از پنجره‌هــــــــا
نرم و آهسته مــــــرا مــــی‌خواند
گرمی لهجه بـــــارانـــــــــــــی او
تـــــا ابد تــــــــوی دلم مــــی‌م
اند


 

یک نفر هست که :در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداســـت‌
مثل لحظات خـــوش کودکی‌ام‌
پر ز عطر نفس شب‌بوهاســـت‌

یک نفر هست که چون چلچله‌ها
روز و شب شیفته پرواز اســـــت
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز اســــــت

یک نفر هست که یادش هر روز
چون گـــلی تــــوی دلم می‌روید
آسمان، باد، کبـــــــوتر، بـــــاران‌
قصه‌اش را به زمین می‌گــویــــد

یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا می‌خوانــــد.... !

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:بهترین,دوست,تقدیم, | موضوع: <-PostCategory-> |

دلتنگت شدم کجایی یار

 

بی نگاهی آشنا قد می کشد ، دلتنگی ام

ساکن ده کوره تندیس های سنگــــــی ام

هیچ ابری آسمان من نشد ، باران بگـــــــو

کی تلنگر می زنی بر شیشه دلتنگـــی ام
 
نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:دل,تنگ,دوست, | موضوع: <-PostCategory-> |

اگر به دنبال آرامش هستید بخوانید

داستان کوتاه هدیه ای که دیده نشد:

 

مردی دختر سه ساله ای داشت. روزی مرد به خانه امد و دید که دخترش گرانترین کاغذ زرورق کتابخانه اورا برای آرایش یک جعبه کودکانه هدر داده است. مرد دخترش را به خاطر اینکه کاغذ زرورق گرانبهایش را یه هدر داده است تنبیه کرد و دخترک آن شب را با گریه به بستر رفت وخوابید.

روز بعد مرد وقتی از خواب بیدار شد دید دخترش بالای سرش نشسته است و ان جعبه زرورق شده را به سمت او دراز کرده است. مرد تازه متوجه شد که آن روز ،روز تولدش است و دخترش زرورق ها رابرای هدیه تولدش مصرف کرده است . او با شرمندگی دخترش رابوسید و جعبه رااز او گرفت و در جعبه را باز کرد اما با کمال تعجب دید که جعبه خالی است مرد بار دیگر عصبانی شد به دخترش گفت که جعبه خالی هدیه نیست وباید چیزی درون آن قرار داد. اما دخترک با تعجب به پدرخیره شد وبه او گفت که نزدیک به هزار بوسه در داخل جعبه قرار داده است تاهر وقت دلتنگ شدباباز کردن جعبه یکی از این بوسه ها را مصرف کند میگویند پدر آن جعبه را همیشه همراه خودداشت و هرروز که دلش می گرفت درب آن جعبه راباز می کرد وبه طرز عجیبی آرام می شد. هدیه کار خود را کرده بود...

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:داستان,آرامش,هدیه, | موضوع: <-PostCategory-> |

به دانستنی های خود بیفزایید

خواص گیاهان و میوه ها

خیلی از بیماری ها را با خوردن میوه و گیاهان مداوا کنید

 

حجم:300کیلو بایت

دانلود

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:گیاهان,دارو,میوه, | موضوع: <-PostCategory-> |

تعدادی اس ام اس به نیت صاحب الزمان

                         

                                           اللهم عجل الولیک الفرج                            

                                                             

                                                دانلود کنید

نويسنده: دلشکسته.....محمد | تاريخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:اس ام اس,جمعه,امام زمان, | موضوع: <-PostCategory-> |